۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه

هی سکسی لیدی، یا شفاف سازی سیاسی با یک عکس



جمله اول: این طفلکی, محصول بازار مشترکِ ستاره تراشی عوام الناس ندید بدیدما, گنده گوزی جوجه فسقل هنرپیشه‌ی بی ظرفیت مملکت ما و البته فضای خفقان آور افراط کاری های القاعده ای و طالبانی متولیان ماست. (احمد پورنجاتی در مطلبِ: گلشیفته، القاعده و بادهای نُت بالا)
جمله دوم: از همان روزی که، خاله سوسکه با مینی ژوپ خودش، پا تو این شهر گذاشت، دیگه یک دل توی این دیار پیدا نمیشه. (خرس رمال، شهر قصه، شادروان بیژن مفید)
چه ربطی داشتند اینها؟ دو دقیقه جگر گاز بزنید شاید تونستم ارتباطشونو توضیح بدم. آقا حواس ما رو پرت نکن بگذار حرفم را بزنم.

گلدن گلوبز(Golden Globes)
همه چیز با گلدن گلوبز (گوی های طلایی) شروع شد. اصغر برو بالا، اصغر چاکریم و غیره. هنوز داشتیم این غرور ملیِ به زعم دوستان کاملا بازسازی شده را تنمان می‌کردیم و جلوی آینه اینور آنور می‌کردیم که خبر رسید گلشیفته جان گلدن گلوب هایش را ریخته بیرون. فریادهای “وا اسلاما، وا جامعه آ، وا خانه سینماآ(!)، وازندانیانا، وا بی موقعا” از این سو، و “واساختارشکنیا، وامبارزا، و وادختر شجاعا” بود که از آن سو بلند شد. یک سری فریاد هم بود که بین آنهمه شلوغی مفهوم نبود ولی به جان خودم یک فریاد “وا فیروزآبادیا زنده بمانیا” و یک فریاد “وا از شهرام همایونا نخوریا” هم شنیدم آن وسط. دکترسکویی بود غلط نکنم. یک بابایی هم آن وسط گفت ایشون لخت نیست، شما چشماتون مریضه؛ که ما رو به یاد داستان لباس جدید پادشاه انداخت.

خلاصه که محشَری (و حَشَری) برپا شد بیا و ببین. فعالین اتمسفر نوردِ همیشه در صحنه از یک سو این گروهشان وی را نایب برحق رهبران و نماد و مانکن جنبش سبز اعلام کردند و گروهی ایشان را دختری پیشرو، ساختار شکن و بسیار بزرگ (در حد فیل یا حتی برونتوسوروس) خواندند. گروهی دیگر شدیدا تحت تأثیر شجاعت ایشان در آن استودیوی خطرناک در قلب اروپای وحشی و خشن قرار گرفتند و ایستادگی ایشان در برابر شعارها و دیسلایک ها و آنفرندهای فیس بوکی را تحسین و تمجید کردند.
 در این بین “جمعیت هُلو شناسان بدون مرز” ضمن تقدیر از اعتماد به نفس ایشان در نشان دادن بدن نه چندان سکسی و در اصطلاح زیبایی شناسی “نادافیانه” خود، از ناامیدی خود نیز پرده برداشتند. در مصاحبه‌ای که با آقای “سکسیست کافر”، سخنگوی این جریان داشتیم ایشان ضمن تقدیر از این عمل، با ابراز سرخوردگی اظهار داشتند که:
.We were expecting golden globes, but they were hardly bigger than ping pong balls
ترجمه: خیلی کوچولو بودن که!
وی در ادامه خواستار تشکیل کمیته‌ای کارشناسی (به ریاست خود) برای بررسی جذابیت فیزیکی خانم‌ها پیش از گرفتن چنین عکس‌هایی شد.
و اما از آن سو. اول از همه فریاد های از ‌پیش پیش‌بینی شده توسط تریبون‌های شناخته شده بود (البته اصولا پیش بینی از پیش انجام میشه وگرنه پس بینی کار شاخی نیست). تریبون‌هایی مانند کیهان، رجا، خوف، پارس و هاپ هاپ. یک سری فریاد هم از احلاقی (مکسر، حلق) درآمد که چندان انتظارش نمیرفت، مثلا برخی فعالین آزادی خواه داخل یا خارج از کشور.
حرفهای اینها از این قبیل بود که: ای تف. شرم بر این که در چنین شرایطی که برادران و خواهران ما در بند ظالمان هستند عکس وقیحانه گرفته. تیز در ریش هر ایرانی که با این بدبختی‌های هموطنانش آب خوش از گلوش میره پایین و ۲۴ ساعته پای فیس بوک فعالیت سیاسی نمیکنه. ای آروغ تو صورت هر ایرانی که.(اَاااه.آقا داریم غذا می‌خوریما. مرده شور اون دایره واژگانت رو ببرن). یا اینکه: الان نه جاش بود نه وقتش. جامعه نمیتونه بپذیره. کاش ایشون صبر می‌کردند، فیلم فرهادی کارش رو بکنه، خانه سینما باز بشه، فرج الله سلحشورِ سناریو دزد بمیره (راستی این فرج الله هم اسم جالبیه ها، دقت کردین؟ یکی اسدالله میشه، یکی یدالله میشه، یکی هم عبدالله میشه، به این بابا هم از خدا همینش رسیده دیگه. چه میشه کرد.)، دو نسل عوض بشه، یه ۶۰ سالی بگذره و جامعه آماده بشه، بعد. 

آخه 60 سال دیگه که این عزیز 85 سالش میشه. کدوم مازوخیستی می‌خواد عکس‌های عریان هنری از ۸۵ سالگی یک نفر دیگه رو ببینه؟ کدوم آدم مریضی از چنین عکسی لذت می‌بره؟ (ولی صبر کن ببینم، حالا که فکر می‌کنم به نظرم بد نباشه ها. مامان بزرگ، اون لباساتو آروم آروم دربیار ببینم. یک غم خاصی هم تو نگاهت بِده، ای وای بر من!)
اهـــــــوم، کجا بودیم؟ آها. داشتم کماکان سعی می‌کردم اون دو تا جمله رو به هم پیوند بدم.
خلاصه، در ادامه همین سخنان تند در مخالفت و موافقت با حرکت این هنرمند مکرمه، این برادر مسبوق به اصولگرایی و اصلاح طلب سابق و نامشخص کنونی، استاد پورنجاتی افاضاتی داشتن که برای من جالب بود. چون ایشون که دیگه از اون اساکل (مکسر اسکل) اینترنتی و فیس بوکی نیست که آدم لُپشو بِکشه و رد شه. ایشون چهره‌ایست برای خودش، نستـــوه (متاسفانه لُپ هم نداره). البته ایشون به سرعت ابراز شکر خوردم کردند که ما هم بچه ها مچکریم. ولی حقیقت امر اینه که، حرف دلت رو زدی بابایی، حالا هرچی هم بگی غلط کردم، بازم میگم غلط کردی (غلط به مفهوم گلستان سعدی). شما تنها هم نیستی. با مطالعه نظرات برخی دوستان سبزِ اصلاح طلب کم کم دوزاریمان افتاد که ظاهرا این بر و بچ اصلاح طلب و مذهبی یک خواب‌هایی برامون دیدن کههیهات مِنّا. تا الان هم که این قضیه رو نفهمیده بودیم بخاطر این بود که اتفاقی نیفتاده بود. ولی حالا که افتاد.
که عشق آسان نمود اول ولی اکنون به سختی بارداریم.
این مردم ۳۰ سال آزگار از غذا و نوشیدنی و پوشش و رفتار و گفتارشون رو با رأفت اسلامی بسیار طویل و عریضی بهشان. هدایت کردن. نظام مطبوع شما هم بیاد سر کار میخوای بگی همینه؟ قراره فقط یک مقدار طول و عرض این رأفت کمتر بشه؟ یا ویبره هم اضافه می‌کنید که خوشمون بیاد؟ خامنه‌ایش رو کم می‌کنید هاشمی‌اش رو بیشتر؟ به جان همه اصلاح طلب‌های جنبش سبزی اگر بذارم این موضوع رو بپیچونی. بذار همینجا فتوی رو هم صادر کنم:
الیوم واجِباً عَلی کُلّ اَکتیویستز فی الاینتِرنتِ والنَشریاتِ بِسُوال هذا مِن مُصلِحینَ الموومنتِ الأخضَر.
ماذا سوالٍ؟ إنّی جاست تُلد یو ماذا سُوالٍ. أقراء الپاراگراف الفوقِ هذا لفَتوی یا ایها الایدیُت.
برادر جان. دیگه این دم خروس رو نمیتوانید مخفی کنید یا زیر سبیلی ازش بگذرید. آبیست که ریخته، شیشه ایست که شکسته، شنگول و منگولیست که در را باز کرده، ککی است که به تنور پریده، گُرگیست که گله را دیده، دیوانه ایست که از قفس پریده، عقربیست که گزیده، عروس تعریفیست که گوزیده.، بچه ایست که نیمه شب در اتاق پدرومادر رفته، صحنه را دیده (استعاره کم آوردیم، دوستان استعارات مشابه خود را به آدرس greenmovementreformist_bigfarting@gmail.com بفرستند). این چیزیست که از یاد مردم نمی‌رود. از روزی که این حرکت انجام شد، ما دیگه خودمون نیستیم.

 (فکر کنم عمل پیوند نیم بند و آبکی دو جمله اول متن انجام شد) خلاصه که از حرکت این هنرپیشه خوشمان آمد خفن. فردا هم بشه بازم میخوایم از اینا. یه فکری به حال خودتون بکنید. چون من یکی کوتاه نمیام.شعار هفته: اصلاح طلب مذهبی، این آخرین پیام است، شوشول ملت ما، آماده قیام است.

والسّلام علی من التّبعی.

۳ نظر:

  1. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  2. خیلی بامزه ای!
    چند تا از مطالبت را خواندم کلی حال کردم!
    یه دمت گرم به پیوست ارسال میشود!
    صفاتو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دریافت شد دوست جان. باقیشم بخون. باشد که به قول صادق هدایت کار و بارت بشه شب و روز تبلیغ ما رو کردن.

      حذف