۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

ذکر مرشدنا و لابی مَنِنا فخرآور (فیگورهُ فی حلقُ النّاس) خیرُالماکرین



 آن صاحب غنائم، آن لابیِ بهائِم، آن یار غار کیهان، آن ساربان شیطان، آن زاهدِ لابی مند، آن عالمِ خالی بند، آن منجی دو عالم، بپّا یه وقت نَمالم، آن نمرودِ کذابین، آن شروودِ بی رابین، آن کنفدراسیون را هالو، آن جنبش سبز را زالو، آن شارلاتانِ شرم آور، امیر عباس فخر آور، رئیس کنفدراسیون بود و صورتش مملو از لوسیون بود و دارای سوء نیت بود و عامل ترور شخصیت بود و رفیق شفیق عسگرد بود و از جمیع فعالین طرد بود و نیشش تا بناگوش باز بود و یک نولش همیشه فاز بود و عاشق اکتاویو پاز بود و دماغش همیشه دراز بود و در سیاست چون سعد وقاص بود و در سنا مشغول لاس بود و در مجموع خیلی نسناس بود. زیاد.
و گویند شیخنا در ابتدا دختر بودی. اما هنگام سونوگرافی با طبیب لابی زدی و طبیب حکم به ذکور او دادی. و چون شیخ ما پای بر این عالم خاکی نهادی (ایشان قدم زنان از شکم مادر خارج شدی) هزار اختر از آسمان فرو افتادی و ملت را کارها آسان شدی و همه چیز ردیف بگشتی به برکت حضور ایشان. و شیخنا را از کودکی کرامات بسیار نقل باشد کُلفت کُلفت.
 و گویند خلق از دور و نزدیک برای حل مشکل نزد او شدندی و او مشکلات همه با ژست و فیگوری حل کردی. و در فوتبال و بسکتبال و بیس بال و راگبی قهرمان بودی همیشه. بی آنکه یک بار وارد زمین گردد. و سلوک او آن بودی که دو تیم را پیش یکدیگر بدگویی کردی و چون آنان به نزاع پرداختند او جام به خانه بردی. و بدین طریق بودی تا در المپیک سیدنی نیز دو مدال طلا در پرش خرک و رقص با روبان بدست آوردی. و او را همه کرامات از این دست باشد.
پس چون شیخ ما را عمر به 18 رسید از در دانشگاه رد شدی و در آنجا با نسوان آشنا گشتی....پس او را به زندان افکندند. و شیخنا در زندان محبوسین سیاسی را آشنا گشتی و خواستی تا با آنان پَرَد. پس آنان را گفتی انا فعّالٌ سیاسیاً خَفَناً. و انا اوصیکُم بالتّقوا و اهل بیتی. پس محبوسین او را از خود دانستندی و آدم حساب کردندی.
و شیخنا در حبس شروع به روزنامه نگاری و گزارشگری کردی. بدین ترتیب که اعمال روزانه زندانیان را نوشتی و به حاکم زندان گزارش دادی. و آنقدر در این کار درجات ترقی را تند تند پیمودی که مرخصی بگرفتی ماهانه با حقوق و مزایا. پس محبوسین بر موفقیت وی حاسد گشتی و قصد جان و کان* وی کردی که فعالین وساطت نمودندی و کارها ختم بخیر گشتی.
و شیخنا بسیار دوراندیش بودی. پس هر جا خبری بودی زرپی وسط آن جمع افتادی و هر جا بزرگی عکسی گرفتی او گردن همچون غاز دراز کردی تا در آن عکس جای گیرد. پس چون مقام او از ایران درگذشت اعلام کردی که مرا حکم جلب بیامد و سپاه و اطلاعات و نظمیه و سربازان گمنام و سرشناس و خمرهای سرخ و چهل دزد بغداد و سائو سائو مرا درتعقیب باشند. پس با پاسپورت و ویزای آمریکا و دوبی از فرودگاه امام سوار بر طیاره گشتی و در دوبی فرود آمدی. و کَس راز این معما نگشاد. پس در آنجا دو پیر به دیدنش بیامدندی کلاهدار و ریشو. و آن عموسام و شیخ عسگرد رحمت الله علیه بودی و شیخنا با آنان به ینگه دنیا برفتی.
چون شیخ ما پای در ینگه دنیا نهادی مدتی سماق مکیدی تا به صدای آمریکیه برفتی و در پارازیت مهمان گشتی. پس کامبیز چنان بر او بریدی که فیروز آبادی پس از هفته ای یبوست در توالت نریدی. پس شیخنا دستمالی بر دست گرفتی و به مجلس سنا برفتی و در آنجا زحمت ها کشیدی، پشت درهای بسته. پس چون بیرون آمدی هن هن کنان و مُتعرّق، باز به صدای آمریکیه برفتی و هر که بر او ریدی بدریدی و هر که بر او نریدی بخریدی. و بسیار اوقات خوش گشتی و مشکلات مُلک، حل.
و گفت: من تاثیر گذار ترین نیرو پس از موسوی و کروبی باشم. پس مریدی پرسید: یا شیخ از چه رو جفنگ گویی حال آنکه هیچکس در ایران حتی نام تو نشنیده باشد؟ شیخنا عینک برداشت و تبسمی بکرد و گفت: اگر مرا در ایران نشناسند در سنای آمریکیه بشناسند و همین کافی باشد.
و گفت: من با فلانی دوست باشم. و فلانی گفت دروغ گوید. و گفت فلونی در گروه من باشد. و فلونی گفت دروغ گوید. و گفت: اکنون شب باشد. و تحقیق کردند و روز بود. و گفت: هوا سرد باشد و گرم بود. وگفت: امروز جمعه باشد و شنبه بود. و از این کرامات خجسته و بدون شرح او را بسیار بود.
و او را پرسیدند: یا شیخ، حکومت ایران دیکتاتوری سنتی باشد یا توتالیتر؟ پس گفت: احمد باطبی بسیار دروغگو باشد. دیگری او را پرسید: یا شیخ، قاجاریه را خبط چه بود؟ گفت: تحکیمیان بسیار پدر سوخته باشند. مریدی دیگر پرسید: یا شیخ! موارد نقض حقوق بشر در ایران چه باشد؟ شیخنا گفت: من جفرسون ایران باشم. و او را دری وری دیفالت مود بودی.
پس چون بمرد، رئیس کنگره آمریکیه گوید که شبی خدای را درخواب دیدم گریان در گوشه ای نشسته. پس او را از این حال سوال کردم. گفت: از آن روز که این بیامد همه فریشتگان را بر جان هم بیانداخت و مریم نیز مرا طلاق بداد. پس اکنون حتی ملایک نیز از برای من تره خرد نکنند. والله لا خیر الماکرین.

*گویا ایشان معدنی هم داشته اند که در برخی روایات نیامده.

۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

اخبار شکنی1


لسوتو نیز به جمع کشورهای تحریم کننده ایران پیوست. این کشور که در درون کشور آفریقای جنوبی (با قاره اشتباه نشود) قرار دارد و دارای مساحتی معادل یک قاشق چای خوری است در پی یک رفراندوم ملی به تحریم های بین المللی علیه ایران پیوست. شمارش رسمی آرا نشان میدهد که 5 نفر از واجدین شرایط به این تحریم ها رای مثبت، 2 نفر رای منفی و یک نفر نیز رای ممتنع داده است. در این رفراندوم 85 درصد واجدین شرایط شرکت کردند که این بالاترین میزان مشارکت انتخاباتی در لسوتو از هنگام استقلال این کشور بوده است.
شانگوس دولومبه رهبر لسوتو از نتایج این رفراندوم که با حضور ناظران بین المللی انجام شد اظهار خشنودی کرد و اظهار داشت: لسوتو به هیچ وجه یک ایران هسته ای را تحمل نخواهد کرد. عموم تحلیلگران و پژوهشگران سیاسی درباره این رفراندوم و نتایج آن و پیوستن لسوتو به تحریم ها اظهار داشتند "ها؟"، "چی چی تو؟"، "کدوم رفراندم". پس از ایالات متحده، انگلستان، فرانسه، سوئیس، جزایر سلیمان، سنت کریستوفر ونویس، بلیز، جزایر میکرونزی و جزایر پلی نزی، لسوتو دهمین کشوریست که به حمایت از تحریم های علیه ایران برخاسته است.
 هو جین تائو رهبر چین دریک کنفرانس خبری در پاسخ به این اقدام لسوتو با لحنی ناخشنود اظهار داشت: یونگین هاااوو، مینشنیووو، اویه نییی، لسوتو موییندانشه، نییزون یوهاااو (کشیده بخوانند خوانندگان عزیز). با وجود نبود مترجم همزمان در سالن این کنفرانس خبری، چندین خبرگزاری از زرد شدن شلوارهای سفیر آلمان و سوئد و هلند و انتقال آنان به اورژانس خبر داده اند.