خوانندگان عزیز، توجه فرمایید
آنچه گذشت...
آقای مهمان پرست با 140 نفر از هیات دیپلماتیک آقای احمدی
نژاد رفته بودند فروشگاه کاستکو که همان حاجی ارزانی خودمان است خرید کنند، که
گویا یکی از اعضای هیات دیپلماتیک یعنی شمسی خانم، خواهر باجناق احمد آقا منشی
دفتر وزیر امور اخروی، با فروشنده دعوایش میشود. جریان از این قرار بوده که گویا
فروشنده یک نوجوان خیلی خوش تیپ بوده و شمسی خانم برای گفتگوی تمدنها هی طرف را
دستمالی میکرده. ایشان هم شاکی میشود و داد و بیداد راه میاندازد. دنبال شوهرش
میگردند، میبینند که در اتاق پرو لباس یک دختر بچه 7 ساله را برده و دارد...
پلیس میرسد و الم شنگه ای که بیا و ببین. هرچه این دیپلماتها برای آنها توضیح
میدهند که بابا این چیزها در کشور ما عادی است و چرا نمیگذارید ما تفاوت فرهنگی
خود را به شما فرو کنیم، به خرجشان نمیرود که نمیرود. بعد که قائله خوابید آقای
مهمان پرست در راه بازگشت از کاستکو داشته از خیابان رد میشده که چند مقام بلند
پایه خارجی از کشورهای خیلی مهم او را میبینند. از او میخواهند که الگوی اداره
کشوری و جهانی و اقتصاد اسلامی را به آنها آموزش بدهد. آقای مهمان پرست هم با ادب
به آنها توضیح میدهد که وقتش کم است و الان فرصت ندارد. آنها از او خواهش میکنند
تا حداقل زنبیلهایشان را با خود ببرد تا هنگامی که آقای احمدی نژاد وقت داشت
اینها در اول صف باشند. اما باز آقای مهمان پرست قبول نمیکند. یکی از آنها گویا
کودکی هم همراهش بوده و آقای مهمان پرست را به کودک نشان میدهد و میگوید: این
کیه؟ و کودک میگوید: این سرِشه! یکی دیگر از آنها هم به دلایلی که هنوز مشخص نیست
عنتری به همراه داشته و همین سوال را از عنتر میکند و عنتر ظاهرا به اشتباه جای
دشمن را نشان میدهد. در همین میان که باز این مقام های مهم داشته اند از آقای
مهمان پرست خواهش میکردند پس حداقل بگذار ما یک بوق بزنیم، چند ایرانی آقای مهمان
پرست را میشناسند و کاری میکنند که از چنگیز مغول و آتیلای هون سر نزد...*
بنده به نمایندگی تام
از ملت ایران، به دلیل این خشونت وارده به آقای مهمان پرست سه روز عزای عمومی
اعلام میکنم. از آنجا که فحش خوردن ایشان نشان دهنده میزان بیشعوری ملت ایران و خصوصا
بنده (کلا من خیلی موثر هستم) و حاوی این نکته است که هنوز برای دموکراسی آمادگی
نداریم، بنده به نمایندگی از ملت ایران و حومه تقاضا میکنم یک مراسم پشیمانی ملی برگزار
شود تا خانواده داغدار ایشان تسکین یابند. از آنجا که کسی در ایران نیست که این
خبر را نشنیده باشد و یک "ای جانم"، "آخ جون" یا "دمشان
گرم" نگفته باشد، پیشنهاد میکنیم تمام ملت ایران دنبال بدبختی دویدنشان را
یک روز کنار بگذارند و در این مراسم شرکت کرده ابراز ندامت کنند. فقط قبلش دو سه
تا نکته حضور منورتان عرض بکنم.
1- بنده منبع موثق دارم که این مشتی که
آقای مهمان پرست خورد در حقیقت مشت ارسالی نماز جمعه هفته گذشته تهران به دهان
آمریکا بود که ظاهرا خورد بغلش.
2- برخی عزیزان ایرادشان به فحشهای
جنسیتی بود که ظاهرا فُل (خطا) محسوب میشود. حق هم دارند. ندهید آقا. البته اگر
بخواهیم صادق باشیم فحشهای جنسیتی تقریبا تمامی دایره فحشها را شامل میشوند.
اگر آن ها را حذف کنیم، و فحشهایی که به حیوانات اشاره میکنند را نیز به این
دلیل که حیوان بیچاره کجا به مزخرفی انسان بوده کنار بگذاریم، تنها فحشهای
باقیمانده عوضی، الدنگ، خاک برسر، و گونههای متنوع تاپاله هستند. انصاف داشته
باشید که این کار دایره لغات آدم را هنگام دعوا به شدت کاهش داده و فرد در عرض 10
ثانیه ذخیره فحشهایش را به اتمام میرساند و دیگر تا آخر دعوا حرف خلاقه و جدیدی
برای گفتن نخواهد داشت. از شوخی گذشته بنده کماکان فحش های جنسیتی را محکوم و محروم میکنم.
یک "مقام مسوول" (در ادبیات فارسی به این
گونه ترکیب لغات، "تضاد معنایی" گفته میشود) اینترنتی، گفت که مردم
شکایت داشتند، ما هم گوگل را بستیم. بعد هم گفت در "هیچ جای دنیا"
اجازه نمیدهند اطلاعات اینطوری منتقل شود. حالا چند نکته مرتبط برای شفاف شدن
بیشتر قضیه.
1- ظاهرا افراد شاکی از گوگل دقیقا همان جامعه
آماری بیزار از طعم خاویار بوده اند که 20 سال پیش گفتند چون خاویار به مذاق
ایرانیان سازگار نیست همهاش را صادر میکنیم.
2- دانشمندان ژئولوژی و انتروپالوژی و یورالوژی
کماکان مشغول پیدا کردن آثاری از تمدن "هیچ کجا" هستند که ظاهرا بهشت
دیکتاتورها بوده.
حالا به قول مرحوم صابری بزرگ گل آقای ملت ایران،
دو کلمه حرف حساب:
1- دوستان ناراضی از فحاشی به رامین خان.
شما تا حالا کتک نخوردید احتمالا. منظورم کتک خوردن از مامور نیست. منظورم کتک
خوردن عادی است. ما که جای شما خالی زیاد خوردیم میدانیم. اصولا وقتی کسی دارد
آدم را عین نمد میکوبد و زور ما هم بهش نمیرسد، تنها دلخوشی باقیمانده برای آدم
فحش است. اعصاب طرف را خط خطی میکند. پیروزی اش را کمی بدمزه میکند. فاز میدهد.
نول هم میدهد.
3- آقای مقام مسوول اینترنتی. گوگل بخشی
دارد که شما میتوانید شکایات و ایرادات خود را به آن بفرستید. نیازی به قهر کردن
نبود. مگر شما رفتید پسوورد 200000 تا آیدی ایرانی جی میل را دزدیدید گوگل با شما
قهر کرد؟ تا یادم نرفته برای مسلمانان متعرّر علیه فیلم "معصومیت
مسلمانان" در یوتیوب هم تکرار این نکته را لازم و مفید میدانم. در یوتیوب
نیز همان پایین تصویر بخشی برای کامنتهای بینندگان در نظر گرفته شده و نیازی به
پاره کردن حنجره و شلنگ تخته و کوکتل مولوتف و ترکاندن خود نیست. جای این آبروریزیها
عین یک انسان هموسیپیان بروید بنویسید خیلی مزخرف بود.
4- عزیزان مسلمان. چون در کشور شما همه
چیز تحت کنترل دولت است، بخدا دلیل نمیشود که در کشورهای دیگر هم اینطور باشد.
نیست آقا. اگر بود که آلات تناسلی بانو کیت میدلتون و پرنس ویلیام و پرنس هری یک
هفته در نشریات انگلستان جلوی چشم ملت نبود. یارو آلت خودش را از روزنامه نمیتواند
جمع کند، فیلمی که شاکی خصوصی ندارد را چطور جمع کند؟
2- اگر قبلا پرسیدید گزینه دو چه شد،
بدانید که رفت در آن قسمتی از آدم فضول که آفتاب هیچگاه بر آن نمیتابد.
مطلب این هفته را با
آخرین وصیت آیت الله صادق خلخالی به پایان میبریم:
وصیت میکنم همه را
بکشید. خون خیلی خوب است کلا. فواید زیادی دارد. آنهایی که کشتید را هم برای
امتحان یک گلوله در مغزشان بزنید که بعدا مثل آن فیلمی که دیدیم و ترسناک بود
دوباره بلند نشوند بیایند بخورندتان. خدایا من را ببخش. غلط کردم. اوهو اوهو،
بازرگاااااان حلالم کن. خیلی به تو بد کردم. ای مرحوم فقید فریب خورده ضدانقلابی
مزدور خائن وطن دوست و مومن. ای خداااااا رحم کن، خدایا، آخه چرا ده و نه و هشت و
هفت و شیش، با پنج تا میشه یازده تا....
نویسنده محترم:
پاسخحذفبنده ازذوق وقریحه شما بسیارلذت بردم
نقد منصفانه و لطیف گوهری است که سالها بعد از آقای فومنی عزیز بسیار کمیاب شده؛مع الوصف ظرفیت مردم ایران هم به مراتب کمتر از قبل شده است واین نکته غیر قابل انکاری است.
مهیار
لطفتون پاینده. ظرفیت هم خود بخود بالا نمیرود. باید برای بالا بردنش تلاش کرد.
حذف