ای مارمولک!...
جان؟ در جریان نیستید؟ هاااا.خوب پس بگذارید یک پیش زمینه
کوچولو ارائه کنم.
آنچه گذشت...
مجلس موسسان مصر
برای پیش نویس قانون اساسی داشت زحمت میکشید. هر روز هم به همه رسانه های غربی
میگفت که قانون بسیار دموکراتیک و مطابق با حقوق بشر و غیره بوده و آسوده بخوابید
و.... بعد که چند روز پیش(،) پیش نویس این قانون در مجلس موسسان تصویب شد، گندش
درآمد که برخلاف تمام وعده ها، اسلام دین رسمی مصر شناخته شده و آزادی مذاهب هم
فقط برای ادیان ابراهیمی شناخته شده است (ما از همین جایگاه خواستار پاسخگویی هرچه
سریعتر آقای ابراهیمی هستیم. باید مشخص شود این آقای ابراهیمی کیست که فقط برای
ادیان خودش پپسی باز میکند؟).
بعد آقای مورسی درست چند روز قبل از به رفراندوم گذاشتن این
پیش نویس قانون اساسی، خواست ارتش را مسوول محافظت از نهادها و سازمانهای دولتی
بکند و اختیارات خودش را هم افزایش بدهد. بعد مردم مخالفت کردند، بعد هوادارانش
موافقت کردند. بعد یک اتفاقاتی افتاد و بعد ارتش آمد وسط و بعد بالاخره مورسی
کوتاه آمد؛ اما پیش نویس قانون آقای ابراهیمی کماکان دارد میرود برای رفراندوم. تا
الان گروههای دور خورده از اخوان المسلمین (آخرش سنی ها هم این تقیه را یاد
گرفتند) که از شدت سرگیجه مشغول تگری زدن هستند برخی تحریم و برخی رای نه به
رفراندوم را پیشنهاد کردهاند.
اینها را گفتیم تا برسیم به اصل ماجرا. این چند وقت ما خیلی
به بی بی سی فارسی گیر دادیم سر پوشش این داستان (بامداد خبر نظر نویسنده این مطلب
را لزوما تایید نمیکند) اِه؟ باشد آقا. این چند وقت من خیلی به بی بی سی فارسی گیر
دادم سر پوشش این داستان. چه آن زمان که از تصمیمات مورسی بصورت کاملا بیطرفانه
حمایت میکرد و چه هنگامی که مخالفان او را بصورت کاملا عادلانه ایگنور میکرد. بعد
نشستم با دقت بیشتری خبرها را خواندم. ببینید طرف چقدر خودش را دور زده تا جریان
را درست تعریف نکند:
"این درگیری بعد از ظهر چهارشنبه و زمانی
آغاز شد که صدها تن از هواداران اخوان المسلمین به طرفداری از محمد
مورسی به سوی کاخ ریاست جمهوری راهپیمایی کردند تا مخالفان رئیس جمهوری (عددی
نبودهاند ظاهرا) را که در اطراف کاخ تحصن کرده بودند متفرق کنند
(نگران مزاحمت تحصن کنندگان برای نوامیس بودهاند احتمالا). مهاجمان به برچیدن و آتش
زدن چادرهای تحصن کنندگان مبادرت
کردند (یا کربلای معطّر!) که به خشونت بین دو طرف منجر شد."
آنها چادر اینها را آتش زدهاند، و حدس میزنم با "قربانِ
پسر" گفتن و نوازش این کار را نکرده اند، چون بنده خودم یک ایرادی دارم،
دوستان هم به من گوشزد کردهاند، آن هم اینکه اگر کسی بخواهد بیاید و جایی که من میخوابم
را آتش بزند، بصورت غیر ارادی با او درگیر میشوم، مثل تیک عصبی است. سوختن وسایلم
را دوست ندارم. به طرف نمیگویم کاش سیب زمینی و قارچ داشتیم تویش کباب میکردیم. پس
وقتی آن آدم چادر من را آتش بزند، یعنی قبلش حتما پدر خودم را هم سوزانده است. پس
این یعنی این عزیزان آمده اند و زدهاند و سوزاندهاند و ماندهاند، بعد آن چادر
سوختگان با آنان درگیر شدهاند.
به یاد سالهای نخستین پس از انقلاب 57 میافتم که مخالفان
کم کم داشتند با زور از صحنه محو میشدند. بی بی سی آن موقع نظرش چه بود؟ باید یکی
برود پیدا کند و برای ما بفرستد.
اعلامیه: به یابنده نظرات بی بی سی در آن دوران، یک ماه عضویت
رایگان به پادکست* روزانه این جانب اهدا خواهد شد که در آن به بحث در مورد جایگاه
تقیه، و ارتباط آن با بخیه و اخیه پرداختهام.
موضوع دیگر اینکه، به گفته بامدادخبر، تلویزیون دولتی کره
شمالی ظاهرا اعلام کرده که در پایتخت این کشور، یک لانه اسب
تک شاخ یا یونیکورن پیدا شده است که ثابت میکند تصاویر نقاشی و حکاکی شده سوار
بر یونیکورن از شاه اسطوره ای آنها، یانگیو بانگیو یا یه چیزی تو این مایه هایو، واقعیت
داشته است.
درب این لانه یک سنگ مستطیل شکل است که رویش نوشته شده:
لانه یونیکورن (به جان مادرم). کجا؟ بقل پایتخت، یه ذره پایین تر از معبد بزرگ.
خودتی مرتیکه. برو ببین گاردین هم زده. گیری کردیم ها... چی میگفتم؟ دانشمندان
تلویزیون کره شمالی این نوشته ها را به حدود 1000 سال قبل نسبت میدهند. تو بمیری
اگر دروغ بگویم.
در همین راستا گروهی از روحانیون تلویزیون ایران، پش از شنیدن
این داستان، با تحصن در برابر سفارت خانه سابق انگلستان، و با تف انداختن و
سوزاندن پرچم آمریکا و اسرائیل و انگلیس (چرایش را والله اعلم)، خواستار اعاده
حیثیت خود بابت داستانهایی چون حضرت محمد و خر سخنگو، ماجراهای سید علی و واژن سحر
آمیز، که روایتی گروتسک و بسیار چند لایه از لحظه روی تخته افتادن حضرت است، سید
علی و قطار وحشت، و حکایت سید علی خراسانی و خر دجال، و.... شدند. این تجمع با
میانجیگری وزارت ارشاد به پایان رسید و وزیر ارشاد وعده داد به زودی این داستانها
در یک مجموعه داستان به عنوان " الوقاحت الشیوخ و الحماقت الشیوع "**
به چاپ برسند.
دفتر ریاست مجلس نیز به همین مناسبت از تشکیل کمیته حقیقت
یاب برای بررسی بقایای برجای مانده در غار اکوان دیو خبر داد. این غار در خیابان
پاستور قرار دارد و کارشناسان اهل فن آن را منزل آقای فیروز آبادی میخوانند.
مطلب این هفته را با فرازی از سخنان رهبر فقید انقلاب،
خمینی کبیر به پایان میبریم:
"لکن نگذارید که آنها که میروند نروند و آنها که نمیروند
بروند که. ما که بیخود انقلاب نکردیم. ما با خود انقلاب کردیم، کلی کشته شدند، کلی
خون دیدیم، خون گرفتیم، خون دادیم، نتیجه آزمایش آمد، لکن اچ آی وی پازیتیو بود
(سردرگمی و سکوت حضّار)."
*نظرات تصویری ضبط شده ما در امور فقط دنیوی
**نه خیر خواننده جان.
منظور شیوع پیدا کردن حماقت بوده نه چیز دیگر. البته عربی من همیشه ضعیف بوده است.
مورچه را هم مواریچ جمع میبندم. ولی شک نکنید. نه. شک نکن.