۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

عید قربان مبارک



عید قربان، که در نشخوارالعلما، از کتب مرجع گوسفندان، از آن به یوم القیامه، یوم القتال، یوم الجنوساید، و یوم الدیکپیتیشن (یا یوم الفراغ من الراس)، و یوم البعععععععععععععع یاد میشود، بر مسلمانان مبارک باد


عکس: مرحوم ببعی پشمکیان پدری مهربان، همسری دلسوز، و شیشلیکی بسیار لذیذ بود. یادش گرامی، پشمش پلیور، و دنبه فرزندانش چاق تر باد.

۱۳۹۱ مهر ۳۰, یکشنبه

خامنه‌ای و جام زهر ضد بارداری


آنچه گذشت...

به خبر داغی که الان دست و بال ما را سوزاند و دو دقیقه بعد تکذیب شد توجه فرمایید:

شایع شد که مقام معظم رهبری جام زهر را نوشیدند. منابع ما گزارش داده‌اند که ایشان در طی مراسمی در بیمارستان ولایت، با ذکر "به سلامتی درخت، نه به خاطر سایه‌اش... "به نوشیدن جامی پلاستیکی که گمان می‌رفت جام زهر مذاکره با آمریکا باشد اقدام کردند که‌ البته دقایقی بعد مشخص شد ایشان به اشتباه نمونه ادرار سردار فیروز آبادی را سر کشیده‌اند و خبری از مذاکره نیست. در خبر دیگر آمده که آزمایش ادرار آقا پس از نوشیدن جام مذکور مقادیر متنابهی داروی ضد بارداری* را نشان داده که کارشناسان در این زمینه شدیدا کَفِشان بُریده. در این زمینه مقام معظم (عظمی، عظیم، کبیر، گنده، حالا هرچی) در جمع نمازگزاران هشت بیجار فرمودند: "باید بسیار مراقب بود که این معامله از دست ایران لیز نخورد و به دست غرب نیافتد چون غرب با این معامله ما را زخم خواهد کرد. وقتی هم این اتفاق بیافتد فردایش بنده و فرمانده سپاه باید برویم معامله‌هایمان را به هم بزنیم."
به دلایلی نامشخص کارشناسان پس از شنیدن این سخنان لبهای خود را گاز گرفته به شدت سرخ شده بودند. 

اما در صورت واقعی بودن خبر، نکته اصلی این ماجرا، نتیجه بخش بودن دیپلماسیِ چک و لگدی کردن دیپلمات‌های جمهوری اسلامی (مهمان پرست بعنوان جامعه آماری)  برایکشیدن آنان به  پای میز مذاکره می‌بود. می‌خواستیم پیشنهادکنیم دیپلمات‌های آمریکایی در اولین دور مذاکرات خود با ایران، ناگهان درها را بسته و با قلاب فلزی کمربند به جان 
دیپلمات‌های ایرانی بیافتند و خوب پوستشان را ور بیاورند . شاید مقام معظم علاوه بر بمب اتم در زمینه حقوق بشر هم کوتاه آمدند.
·        خبر دیگر اینکه مقام معظم در جمع عده‌ کثیری که مانند ایشان لباس پوشیده بودند (گویا بالماسکه بوده)، ناگهان به وضع خانم‌های "بدحجاب" علاقه مند شده و برای آنان دلسوزی کرده اند. ایشان در فرازی از سخنان خود فرمودند:
"چندتا از همین خانم هایی که این برادران به آنان بدحجاب می‌گویند آمده بودند استقبال از ما. یکی از آنان اشک می‌ریخت. واقعا بنده هم متاثر شدم و به این خانم گفتم: تو احساس منو میخوای، منم ای وای، تو رو می‌خوام. بنده ایرادم در باطن است، ایشان ایرادش در باسن است. ایراد ایراد است."
نمازگزاران در این قسمت از سخنان ایشان از شدت فیض شروع به کوبیدن محکم کله ها به یکدیگر نمودند و در پایان کسانی که از هوش نرفتند به مرحله بعدی صعود کردند.
·        وزارت امور خارجه ایران گزارش نقض حقوق بشر احمد شهید را تکراری خواند.
1-    پیشنهاد می‌شود احمد شهید یا گزارشگر بعدی گزارش بعدی خود را بصورت دیجیتال و HD تهیه کرده از لیزر، جلوه‌های ویژه، سفینه‌های فضایی، مثلث عشقی، دختر پولدار و پسر فقیر یا برعکس، شمشیر بازی بر لبه پرتگاه و انفجارهای خفن پشت سر قهرمانان داستان در حالی که اسلوموشن به سمت دوربین می‌آیند ( و اصلا این انفجارها تکانشان نمی‌دهد) استفاده کند که تکراری و خسته کننده به نظر نرسد.
2-    پیشنهاد می‌شود جمهوری اسلامی در روش‌های خود تنوع به خرج دهد تا این گزارش‌ها تکراری به نظر نرسد. مثلا امسال خبرنگاران را اعدام کند، همجنسگرایان را به انفرادی بیاندازد، زنان بدحجاب را تبعید،  مخالفین سیاسی را سنگسار کند و امیرانتظام را در زندان نگه دارد. سال بعد خبرنگاران را سنگسار کند، همجنسگرایان را تبعید کند، سیاسیون را به انفرادی بیاندازد، زنان بدحجاب را اعدام کند و امیر انتظام را در زندان نگه دارد، همینطور... که هیجان انگیز  بماند و هرسال ملت حدس بزنند و سرشان گرم باشد و امیر انتظام هم که کلا در زندان راحت تر است چون اگر بیرون بود الان مرحوم امیر انتظام بود که جسدش در هشتگرد پیدا شده بود.
·        یک آقایی که ظاهرا 610 روز در حبس بوده به مردم ایران سلام رسانده است. این آقا که خبرگزاریها نامش را میرحسین موسوی اعلام کرده اند، پس از سلام به ملت ایران ابراز داشت:
"به به، ملت عزیز ایران. چه خبر آقا؟ ما هم بد نیستیم. بنده را که یادتان هست؟ خواستم بگویم آقای خاتمی گل سر سبد ما و مرد بسیار بزرگی است. درست است که هیچگاه از ما حمایت نکرد و راه خود را از ما جدا کرد، درست است که ما بخاطر اینکه نظام را به این صورت قبول نداریم زندانیم و ایشان چون قبول دارند آزادند، درست است که ایشان پس از انتخاباتی که ما بخاطرش زندانی هستیم رفتند و رای دادند، درست است که ایشان کلا هیچگاه بخاطر مردم جلوی رژیم ایستادگی نکردند،... ولی جان من شما لبخند و عبای شکلاتی را ببینید. آدم دلش غش می‌رود. ای قربون پسر. انتخابات بعدی ایشالله کاندید که شد همه بهش رای بدهید. حکومت فرعونی و این حرفها را هم من کله ام گرم شده بود زدم. جدی نگیرید. آدم وقتی میخواهد از حق مردم دفاع کند حرف زیاد میزند. مهم این است که پای حرفش بماند یا نه. بله دوستان به من اشاره میکنند که گویا ما پای حرفمان مانده ایم و سید ما را پایین رودخانه فروخته. عجب. تا حالا دقت نکرده بودم. مهم نیست. ظاهرا تولدش خیلی مبارک بوده در حد چاه جمکران." ("آخی، حیوونی" گفتن حضار)
مطلب این هفته را با جمله تاریخی امام خمینی درباره کارگران به پایان  میبریم:
من کارگرم، تو کارگری، او کارگر است، ما کارگریم، شما کارگرید، ایشان کارگرند، آن مرد آمد. آن مرد با اسب آمد. آن مرد با نان آمد. مادر آب آورد. تصمیم کبری...

* قرص ضد بارداری تنها دو کاربرد شناخته شده داشته که یکی برای جلوگیری از بارداری (جل الخالق!) و دیگری برای فریب دادن تست اعتیاد است.

۱۳۹۱ مهر ۲۰, پنجشنبه

ته سیگار خاتمی روی پیشانی کروبی


آنچه گذشت...

دودّورود دورود دورووود دوروروروود (شیپور)
بالاخره آقای محمد رضا خاتمی رسما اعلام کردند که اگر رژیم اصلاح شدنی بود، که ما هستیم و می‌کنیم، اگر اصلاح شدنی نبود هم ما هستیم و می‌شویم، آنقدرکه (اصلاح کنندگان ما) خسته شوند.
در پی این سخنرانی، آقای سید محمد خاتمی نیز رسما موسوی و کروبی را فریب خوردگان و ضالّین نامید و از رهبر معظم درخواست بخشیدن یا نبخشیدن آنان را کرد (آپشنال به میل مقام معظم). ایشان سپس در گوش آقای موسوی آب دهان انداخت و سیگار خود را بر روی پیشانی مهدی کروبی خاموش کرد. طرفداران ایشان بدین گونه عمل وی را توجیه کردند که آقای خاتمی قصد داشته از طریق روانشناسی معکوس علاقه خود به این عزیزان را نشان بدهد. بیت:
اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی
 ما از همینجا لب‌های گوشتی و رب اناری آقا محمدرضا را بوسیده از ایشان کمال تشکر را داریم. ایشان به بقای رژیم جمهوری اسلامی ولایت فقیه راضی، برادرشان راضی، بقیه کسانی که حاضرند در صورت اصلاح نشدن رژیم با همین وضعیت کنار بیایند هم لبیکشان را بگویند تا ما بفهمیم برای آوردن باقالی به چند فروند خر نیاز هست.
نکته جالب اینکه تنها چند روز پیش گروهی از نخبگان (اینهم از آن کلمه هاست که همچین دست و دلبازانه بکار می‌بریم) نامه ای نوشتند و آن را به شمقدر سپردند تا در چاه جمکران بیاندازد. اما از بد روزگار، وقتی شمقدر به تبریز رسید این عزیزان یادشان آمد که گویا تولد آقای خاتمی هم هست. به موبایل شمقدر زنگ می‌زنند که آقا متن نامه را تبدیل کن به تبریک تولد و ببر برای آقای خاتمی. شمقدر میگوید خوب روی یک کاغذ دیگر می‌نویسم، آنها می‌گویند چون نامه باید سربرگ نخبگان جامعه ایران و حومه را داشته باشد، مجبوری از همان کاغذی که نامه قبلی را رویش نوشتیم استفاده کنی. اینطور شد که متن این دونامه کاملا با هم قاطی پاتی شد. خلاصه این نامه به دست ما رسیده که در زیر می‌خوانید:
یا سید، ادرکنی عجل علی ظهورک. ای آقای ما،
 تو که رفتی* واسه من جای آشتی که نذاشتی، کاش از اول گل عشقو** توی قلبم نمی‌کاشتی، یه بهونه که دوباره با تو باشم که ندارم، این تو هستی که بیایی با یه بوسه*** واسه آشتی، گول مالیدی تو دوباره و سه باره... راستی تولدت هم مبارک!
و بدین ترتیب بودن که برخی عزیزان به اهمیت خواندن مطالب پیش از امضا پی بردند.
حالا جالب می‌دانی چیست؟ اینهایی که از ماتحت مبارک سیدخندان مانند سنده هنگام یبوست آویزان شده‌اند و پایین نمی‌افتند همان آدم‌هایی بودند که مرحوم بختیار را که واقعا قصد اصلاح و اختیار تام هم برای این کار داشت را هنوز نوکر بی اختیار ‌می‌خوانند و آخر هم رفتند خدابیامرزش کردند. انگار موسوی و کروبی بلد نبودند مثل آقای خاتمی وقاحت به خرج بدهند و به حصر نیفتند...جان؟ بله دوستان به من اشاره می‌کنند که نه، ظاهرا بلد نبودند. بله:
شرف و وجدان ظاهرا تنها اقلامی بوده که تورم تاثیری روی رشد آنها نگذاشته.
ظاهرا فلسطین اشغالی، سرزمین انتفاضه و خون و قیام، اکتبر فست برگزار کرده که جشن آبجوخوری است. پیشنهاد می‌شود عزیزان اردوگاهی و تاب خورندگان از محاسن امام راحل یک سری به فلسطین زده دو تا پاینت آبجو نوش جان کنند، شنیده‌ام از پوسیدگی و فسیل شدن سلول‌های خاکستری مغز جلوگیری می‌کند. از وقتی این خبر را خواندم هر وقت شعار "ایران شده فلسطین" را می‌شنوم آه می‌کشم و می‌گویم: بزک نمیر بهار میاد. همش وعده سر خرمن.
گویا آقای فیروز آبادی مذاکره با آمریکا را مشروط به برقرار شدن دموکراسی در آمریکا کرده بودند. ایشان در حالی که آب نبات خود را لیس میزدند گفتند: "تازَشم، اگر مسلمون نشین همتون میرین جهنم. رئیس جمهورتون هم کاکا سیاهه، انتخابات شما همش الکیه و دموکراسیتون توهمی بیش نیست... ." صبر کنید ببینم، فکر کنم خبرها اشتباه شده، این را که‌ نایاکی‌ها و آرمان امامی‌ها می‌گفتند و می‌گویند و خواهند گفت. فرق این‌ها با سپاه چی بود پس؟
-         سپاهی ها از استکبار جهانی متنفرند، ولی اینها از امپریالیسم. آنها از شیطان بزرگ متنفرند، این‌ها از آمریکای کاپیتالیست جهانخوار. سپاهیان فلسطین ورد زبانشان است، اما این‌ها دشمن اسرائیل هستند. آن‌ها اسرائیل را ارباب آمریکا می‌دانند اما این‌ها آمریکا را نوکر یهودی‌ها می‌خوانند.
-         اینها که همه یکی بود یره.
-         نه دیگر. سپاهی‌ها وقتی این حرف‌ها را می‌زنند فقط ریش دارند ولی طرف مقابل بعضی‌هایشان ریش و برخی دیگر سبیل‌های کلفت دارند. در سپاه یک نفر وجود دارد که وزنش از مجموع اعضای سپاه بیشتر است اما در آن طرفی ها چنین آدمی وجود ندارد.
امام جمعه خوانسار هم گفته آمریکا عوض تحریم ایران فکری به حال دلار خودش بکند که هر روز دارد گران تر می‌شود. بخدا روم سیاه. جدی هم گفته. یکی زحمت بکشد یک چرتکه بردارد و یک سر برود منزل حاج آقا، برایش قضیه را روشن کند. خدا از برادری کمتان نکند.
مطلب این هفته را با متن کامل دعای افطار ماه رمضان سرلشگر حسن فیروزآبادی به پایان می‌بریم:
 بار الها، شرمنده. ایشالا فردا جبران می‌کنم.

* رای دادی
** اصلاحات
*** اعلام نامزدی در انتخابات


۱۳۹۱ مهر ۱۶, یکشنبه

فاجعه‌ای که در دهان مهمانپرست وارد شد




خوانندگان عزیز، توجه فرمایید

آنچه گذشت...
آقای مهمان پرست با 140 نفر از هیات دیپلماتیک آقای احمدی نژاد رفته بودند فروشگاه کاستکو که همان حاجی ارزانی خودمان است خرید کنند، که گویا یکی از اعضای هیات دیپلماتیک یعنی شمسی خانم، خواهر باجناق احمد آقا منشی دفتر وزیر امور اخروی، با فروشنده دعوایش می‌شود. جریان از این قرار بوده که گویا فروشنده یک نوجوان خیلی خوش تیپ بوده و شمسی خانم برای گفتگوی تمدن‌ها هی طرف را دستمالی می‌کرده. ایشان هم شاکی می‌شود و داد و بیداد راه می‌اندازد. دنبال شوهرش می‌گردند، می‌بینند که در اتاق پرو لباس یک دختر بچه 7 ساله را برده و دارد... پلیس می‌رسد و الم شنگه ای که بیا و ببین. هرچه این دیپلمات‌ها برای آن‌ها توضیح می‌دهند که بابا این چیزها در کشور ما عادی است و چرا نمی‌گذارید ما تفاوت فرهنگی خود را به شما فرو کنیم، به خرجشان نمی‌رود که نمی‌رود. بعد که قائله خوابید آقای مهمان پرست در راه بازگشت از کاستکو داشته از خیابان رد می‌شده که چند مقام بلند پایه خارجی از کشورهای خیلی مهم او را می‌بینند. از او می‌خواهند که الگوی اداره کشوری و جهانی و اقتصاد اسلامی را به آنها آموزش بدهد. آقای مهمان پرست هم با ادب به آنها توضیح می‌دهد که وقتش کم است و الان فرصت ندارد. آنها از او خواهش می‌کنند تا حداقل زنبیل‌هایشان را با خود ببرد تا هنگامی که آقای احمدی نژاد وقت داشت اینها در اول صف باشند. اما باز آقای مهمان پرست قبول نمی‌کند. یکی از آنها گویا کودکی هم همراهش بوده و آقای مهمان پرست را به کودک نشان می‌دهد و می‌گوید: این کیه؟ و کودک می‌گوید: این سرِشه! یکی دیگر از آنها هم به دلایلی که هنوز مشخص نیست عنتری به همراه داشته و همین سوال را از عنتر می‌کند و عنتر ظاهرا به اشتباه جای دشمن را نشان می‌دهد. در همین میان که باز این مقام های مهم داشته اند از آقای مهمان پرست خواهش می‌کردند پس حداقل بگذار ما یک بوق بزنیم، چند ایرانی آقای مهمان پرست را می‌شناسند و کاری می‌کنند که از چنگیز مغول و آتیلای هون سر نزد...*
بنده به نمایندگی تام از ملت ایران، به دلیل این خشونت وارده به آقای مهمان پرست سه روز عزای عمومی اعلام می‌کنم. از آنجا که فحش خوردن ایشان نشان دهنده میزان بیشعوری ملت ایران و خصوصا بنده (کلا من خیلی موثر هستم) و حاوی این نکته است که هنوز برای دموکراسی آمادگی نداریم، بنده به نمایندگی از ملت ایران و حومه تقاضا می‌کنم یک مراسم پشیمانی ملی برگزار شود تا خانواده داغدار ایشان تسکین یابند. از آنجا که کسی در ایران نیست که این خبر را نشنیده باشد و یک "ای جانم"، "آخ جون" یا "دمشان گرم" نگفته باشد، پیشنهاد می‌کنیم تمام ملت ایران دنبال بدبختی دویدنشان را یک روز کنار بگذارند و در این مراسم شرکت کرده ابراز ندامت کنند. فقط قبلش دو سه تا نکته حضور منورتان عرض بکنم.
1-    بنده منبع موثق دارم که این مشتی که آقای مهمان پرست خورد در حقیقت مشت ارسالی نماز جمعه هفته گذشته تهران به دهان آمریکا بود که ظاهرا خورد بغلش.
2-    برخی عزیزان ایرادشان به فحش‌های جنسیتی بود که ظاهرا فُل (خطا) محسوب می‌شود. حق هم دارند. ندهید آقا. البته اگر بخواهیم صادق باشیم فحش‌های جنسیتی تقریبا تمامی دایره فحش‌ها را شامل می‌شوند. اگر آن ها را حذف کنیم، و فحش‌هایی که به حیوانات اشاره می‌کنند را نیز به این دلیل که حیوان بیچاره کجا به مزخرفی انسان بوده کنار بگذاریم، تنها فحش‌های باقیمانده عوضی، الدنگ، خاک برسر، و گونه‌های متنوع تاپاله هستند. انصاف داشته باشید که این کار دایره لغات آدم را هنگام دعوا به شدت کاهش داده و فرد در عرض 10 ثانیه ذخیره فحش‌هایش را به اتمام می‌رساند و دیگر تا آخر دعوا حرف خلاقه و جدیدی برای گفتن نخواهد داشت. از شوخی گذشته بنده کماکان فحش های جنسیتی را محکوم و محروم میکنم.

یک "مقام مسوول" (در ادبیات فارسی به این گونه ترکیب لغات، "تضاد معنایی" گفته می‌شود) اینترنتی، گفت که مردم شکایت داشتند، ما هم گوگل را بستیم. بعد هم گفت در "هیچ جای دنیا" اجازه نمی‌دهند اطلاعات اینطوری منتقل شود. حالا چند نکته مرتبط برای شفاف شدن بیشتر قضیه.
1-    ظاهرا افراد شاکی از گوگل دقیقا همان جامعه آماری بیزار از طعم خاویار بوده اند که 20 سال پیش گفتند چون خاویار به مذاق ایرانیان سازگار نیست همه‌اش را صادر می‌کنیم.
2-    دانشمندان ژئولوژی و انتروپالوژی و یورالوژی کماکان مشغول پیدا کردن آثاری از تمدن "هیچ کجا" هستند که ظاهرا بهشت دیکتاتورها بوده.
حالا به قول مرحوم صابری بزرگ گل آقای ملت ایران، دو کلمه حرف حساب:
1-    دوستان ناراضی از فحاشی به رامین خان. شما تا حالا کتک نخوردید احتمالا. منظورم کتک خوردن از مامور نیست. منظورم کتک خوردن عادی است. ما که جای شما خالی زیاد خوردیم می‌دانیم. اصولا وقتی کسی دارد آدم را عین نمد می‌کوبد و زور ما هم بهش نمی‌رسد، تنها دلخوشی باقیمانده برای آدم فحش است. اعصاب طرف را خط خطی می‌کند. پیروزی اش را کمی بدمزه می‌کند. فاز می‌دهد. نول هم می‌دهد.
3-    آقای مقام مسوول اینترنتی. گوگل بخشی دارد که شما می‌توانید شکایات و ایرادات خود را به آن بفرستید. نیازی به قهر کردن نبود. مگر شما رفتید پسوورد 200000 تا آیدی ایرانی جی میل را دزدیدید گوگل با شما قهر کرد؟ تا یادم نرفته برای مسلمانان متعرّر علیه فیلم "معصومیت مسلمانان" در یوتیوب هم تکرار این نکته را لازم و مفید می‌دانم. در یوتیوب نیز همان پایین تصویر بخشی برای کامنت‌های بینندگان در نظر گرفته شده و نیازی به پاره کردن حنجره و شلنگ تخته و کوکتل مولوتف و ترکاندن خود نیست. جای این آبروریزی‌ها عین یک انسان هموسیپیان بروید بنویسید خیلی مزخرف بود.
4-    عزیزان مسلمان. چون در کشور شما همه چیز تحت کنترل دولت است، بخدا دلیل نمی‌شود که در کشورهای دیگر هم اینطور باشد. نیست آقا. اگر بود که آلات تناسلی بانو کیت میدلتون و پرنس ویلیام و پرنس هری یک هفته در نشریات انگلستان جلوی چشم ملت نبود. یارو آلت خودش را از روزنامه نمی‌تواند جمع کند، فیلمی که شاکی خصوصی ندارد را چطور جمع کند؟
2-    اگر قبلا پرسیدید گزینه دو چه شد، بدانید که رفت در آن قسمتی از آدم فضول که آفتاب هیچگاه بر آن نمی‌تابد.
مطلب این هفته را با آخرین وصیت آیت الله صادق خلخالی به پایان می‌بریم:
وصیت می‌کنم همه را بکشید. خون خیلی خوب است کلا. فواید زیادی دارد. آنهایی که کشتید را هم برای امتحان یک گلوله در مغزشان بزنید که بعدا مثل آن فیلمی که دیدیم و ترسناک بود دوباره بلند نشوند بیایند بخورندتان. خدایا من را ببخش. غلط کردم. اوهو اوهو، بازرگاااااان حلالم کن. خیلی به تو بد کردم. ای مرحوم فقید فریب خورده ضدانقلابی مزدور خائن وطن دوست و مومن. ای خداااااا رحم کن، خدایا، آخه چرا ده و نه و هشت و هفت و شیش، با پنج تا میشه یازده تا....


*این داستان کاملا تخیلی نیست و خیلی جاهایش هم واقعیت است. 

۱۳۹۱ مهر ۱۲, چهارشنبه

آنچه گذشت...



سردار X

تیتر یک بی بی سی خیلی بزرگ نوشته بود:
 یک فرمانده سپاه: در صورت جنگ... . نکته جالب این است که اینقدر سرداری سپاه یکی بخر دوتا ببر است که طرف برای تیترِ یک، اسم سردارِ گوینده تیتر را نزده. پیش خودش گفته چه فرقی می‌کند، حالا یک سردار. شما که در هر حال نمی‌شناسیدش. تیتر حرفه‌ای ها.
حالا فکر کنید مثلا نقدی درباره یک فیلم می‌خوانید. در آن تیتر زده باشد به گفته یکی از بازیگران نام آور سینما، این فیلم برترین اثر سال است. بعد که مطلب را بخوانید بفهمید که بازیگر مذکور سید جواد رضویان بوده است. همینطوری جلو برویم لابد فردا در بی بی سی تیتر می‌خورد: یک رئیس جمهور: ما فردا به ایران حمله می‌کنیم. حالا رئیس جمهور جزایر سلیمان در اقیانوس آرام، یا رئیس جمهور آمریکا، والله اعلم. باید حتما متن را بخوانید. تعلیق دارد شرلوک هولمزی. یعنی الان ما نگران بنشینیم که هر لحظه هواپیماهای آمریکایی بمبارانمان می‌کنند، یا حساب کنیم که خوب، تا از جزایر سلیمان کرجی ها را به آب بیاندازند و پارو زنان به سمت تنگه هرمز راه بیافتند 6 ماهی وقت هست.

Bastards By Choice
در وبلاگ سردبیران بی بی سی هم مقاله زده: چرا بی بی سی فیلم ضد اسلام را پخش نکرد. به جای یک جمله پاسخ، طرف آمده حسین کرد شبستری نوشته. "بله چون خبر نبود و فقط توهین بود و جنبه و ارزش خبری نداشت و ما هم که متعهد، اصلا اخلاق خبرنگاری اجازه نمیداد." در واقعیت خلاصه‌اش این دو نکته است که اولا ممکن است هزینه داشته باشد، دوم اینکه تابحال اگر شک داشتید که ما بیفایده و جهت دار هستیم، اکنون دیگر یقین کنید. ما خیلی رویمان زیاد است. حالا دلیل نامگذاری بی بی سی را متوجه شدید؟
یکی نیست بگوید، "بعد 40 سال گدایی، ما دیگه شب جمعه یادمون هست داش"*، دوران انقلاب و زحمات بی بی سی در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و رساندن پیامهای آقا به ملت را فراموش نکرده ایم.


دود آمریکا رسما در چشمان اسلام فرو رفت
جریان این بود که یک مسلمان متعرّر که از ساخت فیلم توهین آمیز علیه حضرت محمد توسط یک مصری مسیحی بسیار خون به چشم شده بوده، رفته پرچم آمریکا (چرایش را دیگر الله اعلم) را آتش بزند که از دودش خفه شده و ناغافل مُرده. درود بر تو ای مسلمان بدیع. حتی وقتی به دهان این آمریکای پدرسوخته مشت می‌زنیم هم کمانه می‌کند و چشم و چال خودمان را در میاورد. به همین دلیل بخشنامه‌ای از سوی ریاست کغعواضاوا (کمیته غلیان عواطف و احساسات ضد استکباری وزارت اطلاعات) صادر شد برای امنیت مومنانی که شور ضداستکباری برشان می‌دارد و قصد آتش زدن پرچم شیطان بزرگ یا پراچم مرتبط را دارند: 
" امنیت مهم ترین چیز است. لطفا پرچم‌ها را فقط در نقاط مشخص شده در شهر که در آنها مامورین آتش نشانی، آمبولانس، قبرکن، و غسال حضور دارند آتش بزنید. همواره از دستکش‌های غیر محترقه و ماسک اکسیژن استفاده کنید. در صورت مرگ، شما با یک کلاه بوقی بر سرتان کفن و دفن خواهید شد چون اینقدر ابله و بی کفایت بودید که در اثر آتش زدن یک عدد پرچم مُردید، در حالیکه عربده می‌زدید که می‌خواهید آمریکا را فلین و فلان کنید. حریف پرچمش نشدی شما برادر، کشور را بیخیال شو کلا. ای کمدی تراژیک، ای نابغه، ای بازی کرده با وسایل گازی، ای پاریکال." (نقل به مضمون)
یک سوال مرتبط: خانواده این برادر غیور به دوست و آشنا چه خواهند گفت؟ چطور مرگ این مردک را توجیه می‌کنند؟ تا آنجا که من شنیدم در آگهی ترحیم نوشته‌اند که فرزند و برادر غیور و نعره مندمان در اثر برخورد محکم با درب منزل دارفانی را وداع گفت. ظاهرا گفته‌اند این آبرومندانه‌تر است. می‌خواهم بگویم خدایش بیامرزاد که بعید می‌دانم. بخشش خدا هم حد و اندازه دارد بالاخره. فکر نکنم شامل حماقت فشار قوی بشود.
اما این تنها عکس العمل مخالف نسبت به این فیلم نبود. عبدالرحمن نظیف، منتقد سینمایی طالبان نیز در یک برنامه تلویزیونی آمریکایی در نقد این فیلم اظهار داشت: " الموت للامریکا. الموت للصورالقبیح. الله اکبر، الله اکبر! بوووم." صاحب نظران هنوز مشغول کندن تکه‌های مغز و دندان ایشان و مجری برنامه از موزاییک و میکروفن و دوربین هستند.

گزارش این هفته را با فرازی از نامه منور آلبرت آینشتاین به آیت الله بروجردی به پایان می‌بریم.
ایشپاخن زی حاج آقا**. اگر امکان دارد، برایم یک بار دیگر توضیح دهید اگر زن و مردی در حین گردش با سرعت نور به دور کره زمین چنان با هم برخورد کنند که به انرژی تبدیل نشوند ولی ما نتوانیم نخی را از میان آنان رد بکنیم،
1-    آیا حکمش زنا است یا خیر.
2-    با توجه به دسترس نبودن آب و خاک در فضا، مساله غسل جنابت را چگونه باید حل کرد؟
3-    سرعت انزال را محاسبه کنید.
 پاسخ فقط 25 صدم نمره دارد. لطفا راه حل را حتما بنویسید. با تشکر.

*شهر قصه، خر خراط.
** حاج آقا مسئلتُن.